کد مطلب:330547 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:473

لطف بی نهایت
در خانه تو آیم به بهانه گدایی

كه بدین بهانه بر من در رحمت گشایی

بدر سرایت ای شه بسر آیم از ارادت

چو تو مالك الملوكی و خدای ما سوائی

تو امید نا امیدان تو پناه بی پناهان

تو بدرد دردمندان زره كرم دوایی

بعیوب ساترستی بذنوب غافرستی

چه خدای مهربانی تو كه واهب العطایی

ز بی امید هرگز به درت كسی نیامد

كه همی شنیده باشد ز تو بوی بی وفایی

صمدا تو خویش دانی كه بجز تو كس ندارم

نه كسیكه سوی اویم بكند رهنمائی

تو خدای بی نیازی و كریمی و رحیمی

چه شود بدین گنه كار دمی كرم نمایی

به تفضلی ببخشی همه كرده های زشتم

كه شده است سد راهم ز برای آشنایی

گنهم فزون اگر چند بود زریگ صحرا

نبود چه پر كاهی بر عفو كبریایی

بلی التفاوت و فضلت چو نهایتی ندارد

زغم دو كون شاید كه مرا دهی رهایی

دهیم نوید (علامه ) مخور غم از معاصی

كه گناه تو ببخشم بعنایت خدایی